چه روزهایی که می آیند و می روند و من فقط به تماشایشان می نشینم، روزها در یک چشم بر هم زدن و شب ها نیز، تمام می شوند و از این همه فقط تیک تیک صدای عقربه ی ساعت را می شنوم و دیگر هیچ. دخل و خرجم(گفتار و کردارم) با هم نمی خوانند وقتی به حساب می نشینم مغز استخوانم درد را فریاد می کشد.کاش تابوت را دو نفره می ساختند تا هرکس را با آرزوهایش در آن می گذاشتند چه می گویم؟آرزوی انسان را با تابوت چه کار؟ کاش ف,اندیشه,فردایی,بهتر,جهتِ,زیان,کمتر ...ادامه مطلب