خدا قوت ، خدا قوت به تو برادر و خواهری که ماهها به تماشای ساقه های گندم و جو نشستی و هر روز با دیدن خوشه هایش خورشید مهربان را سلام می گفتی، فراموش نمی کنم وقتی که برای تجدید نیرو در زیر سایه ی درخت بید و کنار جوی آب، با همسایه ی هم مرز خودت حلقه می زدید و حکایت روزگار می گفتید.آن روز در حال آماده کردن زمین بودی همان روزی که فردایش کیسه های بذر را از خانه تا محل کِشت به دوش کشیدی و برا,خداقوت,همولایتی ...ادامه مطلب