بهمن آبادخبر

متن مرتبط با «تنها» در سایت بهمن آبادخبر نوشته شده است

سلام بر برجِ تنها و در غربتِ صحرا

  • جناب برج!امروز وقتی تصویرت را در کانال دیدم خواستم برایت نامه بنویسممی دانم بار سنگین تنهایی و غربت بر پیکره ات سنگینی می کندشاید هر گز تصور چنین روزهایی را نداشتی که تو را تنهای تنها در میان باد و باران و بوران یکه تنها واگذارند و بگذارندمن به سهم خود روز بعد از ورودم به بهمن آباد جویای حالتان هستم و به دیدن تان می آید شاید به خاطر داری بارها از تعداد و نشانِ کارگران ساده پرسیدم و از نام و استاد زبردستی که ماهرانه و مهندسی و حساب شده تو را بالا برداز قراولانی پرسیدم که نوبت کار و کشیک بودند همان ها که بیدار بودند تا نا مردمان و حرامیان (راهزنان) با شبیخون شبانه دست آوردهایشان را به غارت نبرند من پرسش های فراوانی داشتم و دارم که بی پاسخ مانده استمی خواهم چگونگی ارتباط نگهبانان را در دل تاریکی شب و هنگام احساس خطر بدانم همچنین از رمز و علامتی که با بالا و پایین بردن فانوس به یکدیگر خبر می دادند و یا وقتی خطر جدی تر می شد برای چند لحظه فانوس را خاموش می کردند تا نگهبانان برج های دیگر به اهمیت خطر پی ببرندولی این را می دانم وقتی فتیله های فانوس ها را بالا می بردید و فانوس را بر بلندای برج قرار می دادید به معنای رفع خطر حمله بود و حالت قرمز از بین می رفتجناب برج!تو بر بیکسی و تنهایی خود دل مسوزان که آدم ها نیز به این گرفتاری دچار شده اندسال هاست شب نشینی و با هم نشینی و درد دل کردن و چای خوردن زیر کرسی داغ و شب چره های ساده و خنده های معنا دار و دلسوز هم بودن و نگاه های چهره به چهره و خواندن کتاب امیر ارسلان و شاهنامه و... از بین مان رخت بر بست این روزها اگر هم در جمع باشیم تنهای تنهاییم البته برای این که متهم به درغگویی نشوم معمولا" هنگامی که مرگ یکی از ما فرا می رسد همه ی فامیل, ...ادامه مطلب

  • الاغ تنها وسیله ی نقلیه آن دوره(2)

  • با چاشنی و طعم خوش طنزوسیله ی نقلیه ی روزگاری کودکیِ ما هیچ آلودگی صوتی و هوا نداشت تازه وقتی هم  کیفش کوک و سر حال بود برایمان آواز می خواند گرچه خیلی ها بجای تشویقِ زبان بسته ای که به خیال خودش با ع, ...ادامه مطلب

  • الاغ تنها وسیله ی نقلیه آن دوره(1)

  • روزگاری بود که روستای ما ماشین نداشت تنها وسیله ی نقلیه همیشه آماده بکارِ آن زمان چهارپا یا همان خر بود وقتی کسی می خواست به روستای مجاور یا دورتر برود و یا  توان حمل بار سنگین را نداشت دست به دامان ا, ...ادامه مطلب

  • شب جمعه و دلتنگی هایم برای زادگاهم بهمن آباد با یادی از مرحومه سکینه کربلایی حسن

  • شب جمعه بود و باز دلم هوای وطن کرد دوست داشتم در چنین روزی سلانه سلانه بسوی مزار می رفتم و مهمان خودخوانده کسانی می شدم که روزگاری بر روی خاک بودند و اکنون در زیر خاک مسکن گزیده اند آن ها رفته اند و روزی فرا خواهد رسید که با پر شدنِ  پیمانه ی عمرمان  ما نیز به آن ها ملحق شویم مهم چگونه رفتن است و مهمتر اینکه چه چیزی پیش از رفتن برای خود فرستاده باشیم نمی خواهم از حالاتی که پیش و پس از مرگ به انسان دست می دهد چیزی بنویسم ولی این نکته قابل درک است که در گذشتگان از آنجا که دست شان از عمل و جبران مافات خالی است محتاج نگاه بخشش و محبت و فاتحه و خیرات اند یقین دار,شب جمعه و یاد اموات,شب جمعه و اموات,شب جمعه و نامزد بازی,شب جمعه و تنهایی,شب جمعه و کربلا,شب جمعه و انتظار,شب جمعه وامام زمان,شب جمعه و فاتحه,شب جمعه و استجابت دعا,شب جمعه زن و شوهر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها