دوست سخنور و.شایسته ای داشتمی و دارمی که او را خطیب توانا دانسته کنند وی در مجالس ومحافل بر منبر جلوس کرده گویندگی ها کند و دل خویشتن، آرام و مستمعین را خّرم همی دارد البته او خود همیشه از در شکسته نفسی ورود نماید و خویش را ناچیز و مردم را دانا همی پندارد من در ابتدای امر بر این فروتنی تحسینش همی کردم که دوست نکونام دگرم مرا گفت :تو این همه تعاریف زیبا از دوست خویش داشته می داری ولی این ندانی که ا,خاطره,مجلسی,اصرار,دعوت,شدمی ...ادامه مطلب
نقل از قسمت اول:اول پرسیده کردند:اسم خود را برایمان بازگو،در جواب گفتمی: قاسم ملا هستمی، تا نام خویش گفتمی همگی خنده ی جمعی نمودندی و هر کسی با بذله وکنایه و آشکار،مرا و نوشته جاتم و اندیشه ام را به سُخره گرفتی،و فرمایش همی داشتندی،قاسم ملا چون شناخته همی شدی،تو را نشاید که بر جای فرهیختگان و دانش پروران، جلوس کرده و سخن همی گویی، در ادامه گفته داشتند:کج فکری و اندیشه ات،از وبلاگ های بی خودت همی,خاطره,مجلسی,اصرار,دعوت,شدمی ...ادامه مطلب