بهمن آبادخبر

متن مرتبط با «مدرسه» در سایت بهمن آبادخبر نوشته شده است

یاد بادا ماه مهر و مدرسه

  • نام و بوی مهر دلم را شاد کردهمچو مرغی از قفس آزاد کردماه مهر و ماه شادی و سرورماه عشق و عاشقی و علم و نورماه مهر آمد دلم پرواز کردراز چند ده ساله را ابراز کردباز میل شــــاعـــــری کـــرده دلــمیـــاد وقـــت کـــودکــی کـــــرده دلـــمیاد آن روزی کــــه رفــتـم مــــدرســهفـارغ از درس و حـسـاب و هـنـدسـهیــــاد صـبحگـاهـی و قــــــرآن و دعــــایـــاد مــیــز و نـیـمـکت و تـخـته سـیایــــاد دوسـتـی هـــای خــوب بچه هایـــاد درس آب و «آی» بـــــی کـــــلادرس اول گـــفـت اســـــتــادم «الف»داد یـــک ســرمشق از حـرف «الف»یــــاد آن درسـی کــه گـفت آمــوزگـارمــانـــده در ذهـنم هــمیشه یــادگاریــــاد آن روزی کـــه بـــر تـخته سـیـاهمـــشـق مـــان دادند «آی» بـــا کــلاه آن کـُـــلـَـه روز دگـــر بـــرداشـــتـنـدنـــام او را بــــی کــــلا بــگـذاشـتـنـددر شگفت مـاندم که راز کار چیستریـــشـه و معنای این افـکـار کیست؟پـیش چـشم مـا سـری شـد بی کلاهیــــک ســـر دیـگـر چــرا شــد بـا کلاه؟یــک کـسی آن جــا کُـلَه بــردار بــوددیــــگــری آن جــــا کـُـلـَه بـگـذار بـــوددر دلـم گـفتم که این نا داوری اسـتراز ایــــن بــــردار و آن بـگـذار چـیستبــعــدهـا، وقــتـی شدم مـرد و جوانمـــعـنی آن «آ» بـــرایــم شــد عـیـانچــــون کــه می دیدم نهان و آشکارمــال ایـن و آن خورند بی ننگ و عارآن کـــــه بـــردارد کــلاه مـــــردمـــــانمــی خــورد مـــال یتیمان بی گــمانرزق هـــر مخـلوق، در نــزد خـداستقــطـع روزی کــــار زشـت و نـارواستمــال مـظلومــان بــه نـاحق می برندهــمچــو زالو خون مردم می مَـکـَندآن کـــه بـیت الـمـال غــارت مـی کنددر زمـــیـن، شَــّـر و خــباثت مـی کندقــــاضـی عـ, ...ادامه مطلب

  • به بهانه باز سازی مدرسه

  • شنیدم یک خبر از بهمن آبادکه جسم و جان من شد از غم آزادخبر از مدرسه بود و ز تعمیرکه جا دارد تشکر کرد و تقدیرمکانی در رَوَند باز سازی استکه رمز و مکتبش انسان سازی استدر آنجا خاطراتی است خاک خوردهولی این خاطرات هر گز نمردهدعا کن خاطراتت زنده باشدتن و جانت ز غم آسوده باشدبه یاد دوستان خوب دیرینبه یاد خاطرات نیک و شیرینبه یاد لحظه های کودکانهکه بودیم شادکام و شادمانهبه یاد مدرسه ی بهمن آبادخدایا روح بانی اش بکن شادکه خوش آموختیم آنجا الفباسخن کم بود و گوش بودیم سراپاکلام دلنشین کز دل بر آیداگر شیرین بوَد بر دل سرایدمن آنجا خاطراتم گشته تدفینگهی شادم به یادش گاه غمگیندر آنجا دوستان بودیم با همبه هر تقدیر گشتیم دور از همچه نامی بهتر از نام معلمچه حرفی بهتر از حرف معلمچه جایی بهتر از تعلیم و تدریسمعلم را بکن تجلیل و تقدیسمعلم و کلاس چون تابش نورمکن این نور و تابش را زخود دورکسی کز نور حق تاریک باشددل و جانش ز هم تفکیک باشدکلاس و مدرسه کانون نور استخوشا خَیِر که دایم غرق نور استهر آن کس خدمتی بنمود در این راهنشاید او شود گمراه و در چاهکمک کردی چو در حد توانتخداوند می دهد ره را نشانتصدقه جاریه هست تا قیامتسخی در حشر دور است از ندامتبیا قاسم، عمل بنما به گفتارکه حرف بی عمل باشد دل آزار بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها