دلم کرد ناگهان یاد گذشتهبه یادِ همسرانِ چون فرشتهبه یاد آن همه با هم نشستنبه یاد روز عقد و عهد بستنبه یاد قوری و چای و سماوربه یاد لطفِ مرد و عشق همسربه روزهایی که چایی نوش می شدحکایت پای کرسی گوش می شدنمی گفتند چه کس،دزدید و کی بُردحکایت بود و قصه ی حسین کُردنه اینترنت وجود داشت نه موبایلیزن و شوهر نداشتن رمز و فایلیهمه سر گرم کار خویش بودنخوش و مسرور و بی تشویش بودنبه ناگه گوشی و اینترنت آمدغم و درد و بلا و محنت آمدنمودند گوشی هایی داخل گوشصدای یکدیگر کردند فراموشموبایل یک حُسن دارد و ده آفاتاگر گویم شوم مردِ خرافاتپدر مادر که چون آیینه هستندجدا از بچه ها تنها نشستندبرای بچه ها گوشی خریدندحیا و پرده ها یکجا دریدندچه عکس هایی که می بینند جوانانچه ظلم هایی که شد بر نو جوانانموبایل در زندگی یعنی غم و دردموبایل کرد ارتباط مرد و زن سردموبایل بنشست جای زن و شوهربرادر دور و دورتر شد ز خواهراز آن روز که موبایل آمد به بازارزن و شوهر شدن دلسرد و بیزارنمی گویم که ماهواره چها کردولی دانم همه از هم جدا کردبه همچشمی هر آنکه مبتلا شدبه صدها محنت و غم مبتلا شدزنِ خانه به جای خانه داریشویش را داده از خانه فراریندارد وقت بگیرد بهر خود نونتلفن کرده شام آرند ز بیرونالهی که نبود همراه اولکه خورده زندگی را مثل انگلزن و شوهر که بودند یار و همدلبه هم زد زندگی ها را ایرانسلالهی سیم اینترنت بسوزهکه مرد و زن شدن هر دو رفوزهیکی گفتا گر اینترنت بسوزدبگو قاسم کجا مطلب نویسداگر در سر نباشد عقل و تدبیرخطر دارند تیغ و کارد و شمشیراینترنت هم مثال تیغ و چاقوبه یک معناست ابزارِ دو پهلوبگیر از دست نادان چاقوی تیزکه او را از جنایت نیست پرهیزاگر خنجر بدبدی دست عاقلبرو آسوده باش او نیست غافل (W, ...ادامه مطلب
دِیشینَه دِ بِلخَنَه، خُردی و بزرگ دورِ هَم نِشیستَه بی یِم اَمبا هیچکِه وَخود هَم یَک کُلومِه اَختِلاط و صحبت نَنکِرپِریشو هِم که رَفتِم بِه خَنِه عَمی رُجُبعلی اوناهِم هَر کُدومشا یَک چیزه مِثلِ , ...ادامه مطلب