قدم نو رسیده مبارکه

ببخشید پسره یا دختر؟

اسمش چیه؟

خیلی وقت بود داماد عمه خانوم  رو ندیده بودم راستش را بخواهید چندین بار تصمیم گرفته بودم خدمتشان برسم اما ملاحظاتی داشتم که دل می رفت، پا نمی رفت، پا می رفت دل نمی رفت. من هم که نمی خواستم بین دل و دیگر اعضای بدنم جنگ و خون و خون ریزی باشد سکوت کردم و نرفتم.

خواهش می کنم به دنبال دلیل ملاحظات نباشید و گمان نکنید ملاحظه ی بنده به خاطر گرانی های افسار گسیخته و ملاحظه ی دخل و خرج و بَرج آقا منصور بوده خیر چنین چیزی نیست زیرا گرانیِ میوه جات و...هیچ دخلی به قطع شدنِ  آمدو شد و رفت و آمد  و شب نشینی ها ندارد!یقین دارم نظر شما هم همین است!

 آقا منصور مردی خوش مشرب و خنده رو و بذله گو و خوش بیان و بی شیله پیله و صادق و دوست داشتنی است. با این همه تعریف های صدتا یه قاز،فرصت خوبی بود تا علاوه بر خودش احوالپرس خیلی ها باشم به خصوص که دوماه پیش دو قلوهای برادرش به کره خاکی تشریف فرما شده اند. آمدنِ نوزاد به کره خاکی را میلاد و تولد و به دنیا آمدن هم می گویند که به هر نام مبارک باشد.

برویم سر اصل مطلب یعنی ناصرخان، که تا صحبت دوقلوهای برادر زاده هایش شد اشک شوق دورِ چشمانش حلقه زد من با شگفتی و خوشحالی گفتم منصور! یعنی از تولد دوقلوهای برادرت  این همه خوشحال شدی؟در حالی که خیلی آرام اشک های بلورین و زلالش را پاک می کرد گفت؛خیلی خیلی.

اینجا بود که من ناگزیر شدم بر تنِ فضولی هایم جامه ی کنجکاوی بپوشم.

پرسیدم؛ منصور جان!بگو ببینم این غنچه های تازه شکفته که به دل و جان عمو جانشان ورود کرده اند نوع جنسیت و  اسمشان چیست؟کاش نمی پرسیدم چون بنده خدا منصورخان هرچه فکر کرد اسم عجیب و غریب دو قلوها به خاطرش نیامد که نیامد...

ادامه دارد