روزی که خاله جان را با خودمان به سالنِ ترحیم کبله جعفر بردیم!(8)

مجالس ترحیم پایان یافت و خاله جانِ ما بروز نشد که نشد!

 خاله جان که از فضای داخل سالنِ ترحیم و رفتار حاضرین و دعوت شدگان ناراحت بود زیر لب با خودش می گفت:ای داد بیداد امان از بی وفایی،هفته پیش عروسی پسر مشدی اسدالله را همین جا بر گزار کردند حالا هم ...

من  برای این که از ناراحتی خاله جان کاسته باشم گفتم نه خاله جان! عروسی پسر مشدی اسدالله چندخیابان پایین تر بود ولی در این جور سالن ها هم مراسم عزا می گیرند هم عروسی،تا این را گفتم خاله جان،آهسته گفت؛کبله جعفر،کبله جعفر! سر از خاک بردار ببین بچه هات به جای مراسم عزا  برات عروسی گرفتن...

خاله جان ما باور نمی کرد امروزی ها نه مثل نسل های پیشین عزا باورند و نه ،حال و حوصله و وقت عزاداری و برگزاری مراسم دارند، خاله نمی دانست در آینده نه چندان دور ،فرزندان و بازماندگانِ اموات، شاید به دلیل مشغله فراوان،مراسم سوم و هفتم و چهلم و سال را با هم بگیرند و آن روز خیلی دیر نیست!

میرزا موسی که اهل کتاب و مطالعه بود رو به خاله جان ما کرد و گفت؛

شور بختانه جوان امروز پیوندش را با گذشته اش قطع کرده به همین دلیل شکننده و  بی ثمر است. درخت بی ریشه را هر چقدر بزک و آرایش کنی با کمترین وزش بادی می افتد و می خشکد ولی درخت ریشه دار هم مقاوم و هم میوه داراست.

بی ریشه ها از رو بزرگ می شود و سطحی هستند ولی با ریشه ها از درون رشد می کنند و عمیق اند..

انسان های ریشه دار جزیی از وجودشان پیداست ولی انسان ها بزک کرده هرچه دارند در معرض نگاه دیگران است.

ما نباید اصل و اصالت خودمان را برای بدل دیگران بفروشیم ما باید به ریشه خود توجه کنیم و با خود بگوییم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

مراسمِ ترحیمِ پُر زرق و برق و پُر تشریفات همراه با غذاهای متنوع و آبمیوه هایی با طعم های متفاوت و خرمای مغزدار در مدل های مختلف و گل آرایی و شمع آراییِ روی میز و تزئین عکس مرحوم کبله جعفر با پارچه مشکی و ترمه و فیلمبرداری و عکس برداری از ابتدا تا پایان مراسم ،هیچکدام رضایتمندی خاله جانِ ما را در پی نداشت و  همچنان بر این باور بود که این ریخت و پاش ها و خرج های بیهوده به درد قبر و برزخ و قیامت کبله جعفر نمی خورد.

پایان