سال نو می رویم سوی وطن
تا دَمد جان تازه ای به بدن
می رویم بهر دیدن اقوام
همچنین بهرِ صله ارحام
ما به زادگاه خویش مهمانیم
تحت الطاف و مهرِ میزبانیم
آنکه باشد مقیم در روستا
از زن و مرد گرفته تا شورا
میزبانند و پاسدار رسوم
بوده سنت برایشان مخدوم
هستم و بوده ام بر این باور
قلبم از این کلام هست اَنوَر
آنکه در روستا مقیم بود
قلب او خالص و سلیم بود
آن ها مانده اند با سختی
از زمانی که بود چراغ نفتی
نه خبر بود ز برق و نه از آب
شستشو بود تمام در سرِ آب
بارِ زحمت به دوش مادر بود
متعهد و بچه آور بود
هست بهشت زیر گام های او
عشق در قلب و در نگاهِ او
گرچه پشت و پناهمان پدر است
لیک مادر برایمان دگر است
آری از عید و سال نو و وطن
گفته کردیم که جان دهد به بدن
از بزرگان شهر و آبادی
همچو علامه بهمن آبادی
و دگر عالمانِ نیک و بصیر
که همه بوده اند شریف و خبیر
عید نوروز خود بهانه بود
صله ارحام یک نشانه بود
تا رسد زان نشان به خیر کثیر
و دعایش کند وِرا تأثیر
سال نو در رَه است ای یاران
شاد باشید در همه دوران
قاسم از فصل سبز گفت و چمن
وز بزرگان و افتخار وطن
بازهم عیدتان مبارک باد
زندگی تان به خیر و برکت باد
برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 79