عید و گرانیِ اجناس و...

ساخت وبلاگ

فصل گل و سبزه و بهار است
صحرا همه جا لاله زار است

عید آمده با نشاط و مسرور
تا بلکه کند غم از دلت دور

افسوس که جنس ها گران است
بهر فقرا بلای جان است

از قیمت گوشت گاو و گوسفند
بگذر که صعود کرد ز اسفند

میوه و تنقلات و آجیل
کردند گران بدون تفصیل

اجناس به ناگهان گران شد
این نیز به کام تاجران شد

عید بهر نیازمند عزا شد
شادی که نشد خود بلا شد

آنکس که فقیر و دست تنگ است
در خانه ی او هزار جنگ است

آن روز برای مرد عید است
کو نزد عیال رو سفید است

دیدی چو فقیر و مرد تنگدست
از صبر مگوی مردِ سر مست

تو کز دل او خبر نداری
اصرار مکن به شادمانی

دانی که چه چیز سد شادیست
فقر و غم و درد و جیب خالیست

گویند بهار روز عید است؟
از عید غم و بلا بعید است

قاسم بگو از نوای بلبل
از دشت بگو و باغ پر گل

با این قلم هر چه می توانی
بنویس ولی نه از گرانی

از محتکران بی مروت
بنویس چه شد حیا و خجلت

گو ترس گر از خدا ندارید
از خلق خدا حیا ندارید؟

گر با همه کس کرده اید قهر
هر لقمه به کامتان شود زهر

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 82 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 23:11