محمد حسن و رعنا هر دو عاشق بچه بودن اما...(6)

ساخت وبلاگ

رعنا خانم در ادامه به شوهرش محمد حسن گفت:راستش را بخواهی من رفتم پیشِ اقدس خانم و دلیل و کارهایی را که برای بچه دار شدنش انجام داده بود پرسیدم و با جازه ی شما به او گفتم که شوهرم به این چیزها باور ندارد اقدس خانم در جوابم گفت: شوهرت حق دارد باور نکند چون  من هم اولش باورم نمی شد به خصوص وقتی طبق دستور،باید دریک سینی، خاکِ سه تا چهار راه را که مردم و حیوانات گذر کرده اند و خاک سه تا قبر قدیمی را با آب قاطی می کردم و پای راستم را در آن می گذاشتم و بر روی خاک سوره توحید و شمس رامی خواندم و با ان خاکِ گل شده غسل می کردم، خب این کارها برایم باور کردنی نبود ولی ادامه دادم و مواظب بودم برای این که دعا اثرش حفظ شودهیچ کلاغی از بالای سرم ,و هیچ گربه‌ ی سیاه از جلوی پایم، رد نشوند،رعنا جون خیلی دستو العمل دارد که گفتنش برای شوهر شما که اعتقاد به این ها ندارد بی فایدس،با این حال اگر بچه می خواهید باید بروید و انجامش بدهید.یک توصیه هم دارم اگر اعتقاد ندارید بهتر است به این جاها نروید که گرفتارتر می شوید خیلی ها از با کلاس ها برای درمانِ انواع ناراحتی ها و بیماری ها و ناتوانی ها مثلِ  نازایی،برای شوهریابی و بخت‌گشایی دختران، تعیین جنسیت بچه، دیرزایی و سخت‌زایی، مریضی افراد،روز شگون برای مراسم‏ عقد و عروسی و مسافرت،و حتی برای پرهیز از برخی مشکلات، مثل چشم زخم زدن و رفع بلا طلسم و...مراجعه کرده اند و نتیجه گرفته اند رعنا جون خیلی حرف زدم ببخشید!
ولی رعنا خانم هرگز در این مدت از چنین حرف هایی خسته نمی شد و دوست داشت باز هم برایش از همین حرف های امیدوار کننده بگویند تا این که محمد حسن سکوت را شکست و شروع به حرف زدن کرد در ابتدا گفت:رعناجان...
ادامه دارد

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 208 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 9:24