بهمن آبادخبر

متن مرتبط با «پیامک به مناسبت ماه رمضان» در سایت بهمن آبادخبر نوشته شده است

سلام بر شب قدر، قلب رمضان(2)

  • افسوس ندانستم هر که شب بار کند روز به مقصد برسد و یا نمی دانستم؛هرکه خواهد روز آقایی کندشب گدایی از خدا باید کندافسوس و صد افسوس نمی دانستم کسی می تواند با سبکباری و سبکبالی بار 80 ساله خود را در یک شب به مقصد برساند که در کارنامه اش گناه حق الناس و عاق والدین نباشد شب قدر شب ریزش گناهان و بر آورده شدن حاجات حاجتمندان و اوج سعادت سعادتمندان استشب قدر شبی است که قدرش بی اندازه و لحظه هایش پر فایده و شب تعیین سرنوشت یکساله استبرای چنین شبی قناعت کردن به بهشت، کمترین استباید در چنین شبی عاشق بود و از میانه ی اشک و طهارت قلب به معشوق رسیدچشم هایی که با عشق و معرفت و شناخت به اشک می نشینند لبخند عرشیان را در پی دارنداشک را با روح های حقیر کاری نیست اشک های مردان و زنان بزرگ از چشمه ی زلال می جوشد و می پوشد و می شویداشکِ توبه بیدار کننده و رشد دهنده است همانگونه که اشکِ آسمان(باران) زمینه ی رشد دانه ها را فراهم می کندشب قدر شب جواز عبور از تاریکی جهل است به سوی آگاهی،بینایی و دانش اعتقادی و خِرَد و خود شناسیبرای خروج از ظلمات و رسیدن به نور باید از جاده ی شب با رمز یا مولا علی (ع) و یا زهرا(س) عبور کرداین شب ها شب های تلاوت قرآن است قرآن نازل شد تا روح انسان بالا رود باران را ببین چگونه با آمدنش گیاهان صعود می کنند کسی که با قرآن بالا نرود والا نخواهد شد و آنکه درک و عمل نکند به دَرَک می رود این را تاریخ(جنگ صفین) به ما می گوید...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سلام بر شب قدر، قلب رمضان(3)

  • شب قدر شبِ تقدیر و مقدر شدنِ یک سال معاش و رزق و روزی و مرگ و سعادت و شقاوت و...در این شب های ویژه هر کس راز نگفته و دردِ نهفته اش را تقدیم خالقش می کند و به امید استجابت دعا،معصومین را واسطه قرار می دهد که بسیار خوب و مبارک استشب قدر اقیانوس است که هرکس به قدر همت خود «قدر» می داند و آب می نوشد و بهره ی گسترده می برددر شب قدر، توبه ی خدا و توبه ی بنده ها به هم گره خورده است فرصت از این بهتر؟فضیلت شب قدر ؛اگر می خواهیم فضیلت شب قدر را بدانیم کافی است به این نکته توجه کنیم که خوارج با همه ی انحطاط و جمود فکری که داشتند از فضائل شب قدر با خبر بودند به همین دلیل و محض ثواب بیشتر در چنین شب مقدسی جنایت شان را به اوج رساندند و بر فرق بهترین و مقدس ترین خلق خدا (بعد از پیامبر)ضربه ی زهر آلود و کینه توز زدند این اتفاق در کربلا هم تکرار شد چون کسانی که برای کشتن امام حسین(ع) در کربلا حاضر می شدند ابتدا غسل شهادت می کردند نمازشان را به وقت می خواندند قرآن تلاوت می کردند و در حالی که ذکر بر لبان شان جاری بود محض ثواب بیشتر،برای جنگ با حضرت لحظه شماری می کردند که البته همه ی این رویدادها ریشه در سقیفه داردافسوس که ماه رمضان به ویژه شبِ احتمالیِ قدر یا درمانگاه های شبانه روزی با شتاب در حال تعطیل شدن است هرکس در وقت باقیمانده می تواند متناسب با دردی که دارد از داروخانه ی «قدر» داروی معنوی خود را دریافت کنداستفاده نکردن از داروهای معنویِ ماه مبارک و درمان نشدن و بر طرف نکردنِ رذائل و عدم کسبِ فضائل،خسارت بار و حسرت آور است.شهادت مظلومانه اولین شهید محراب حضرت علی علیه السلام بزرگ مرد تاریخ بشریت بر عموم مسلمین جهان به ویژه شما دوستان تسلیت بادادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزی که رو به شهر و پشت به روستا کردم(1)

  • ما خواب بودیم که گفتن همه چی عوض شدهگفتن همه چیز در حال پیشرفته اگه اونایی که خواب هستن بیدار نشن و اونایی که نشسته اند بر نخیزند و اونایی که راه می روند ندوند نمی رسندگفتن پاشید که زمین و زمان پیشرفت کرده بدوید تا از قافله تمدن عقب نمانید از شما چه پنهان ما هم شال و کلاه کردیم و زدیم به جعده(جاده) و روستا رو ترک کردیمدویدیم و دویدیم راه ها را در نوردیدیم تا که به شهر رسیدیم پرسیدیم آیا ما که زودتر آمدیم متجدد هم شدیم؟ گفتن نه هنوز خیلی مونده یک مدت که در شهر بمانی شهری می شویهنوز خستگی در نکرده بودیم که از حال همسایه ها شان پرسیدم یکی با خنده گفت:اینجا از همسایه خبری نیستگفتم این همه خانه...گفت هیچکس دیگری رو نمیشناسه!گفتم حیاط این خونه کدوم طرفه؟گفتن آپارتمان ها حیاط ندارن، گفتم آپارتمان کی هست زنِ یا مرد؟همه بهم خندیدن!گفتم شرمنده،مستراحش...دو باره همه زدن زیر خنده که اولا" مستراح نه و دستشویی یا توالت،دومندش همین درِ کوچکِ بیخ گوش شما توالتِگفتم اینجا نزدیک نشیمن و سفره و غذاخوری ؟ همچنان به من می خندیدن که چرا افکار دهات رو در شهر مطرح می کنمسفره را با فاصله 20 سانت با محل ...گستردند گفتن اینجا چند نوع نان دارد که حق انتخاب با شماست از این حرف شان خوشحال شدم ولی وقتی نان را دیدم و خوردم باز یاد نان قلعه مان و روستایمان افتادم گفتم هر دو تا نان است اما این کجا و آن کجا؟با همان گویش دهاتیِ خودمان خیلی حرف ها و توصیه های مفید برایشان داشتم اما ترسیدم بگویند...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزی که رو به شهر و پشت به روستا کردم(2)

  • وقتی اقوام و همولایتی های شهری شده ام حسن و خوبی های شهر را بر می شمردند خواستم بگویم آن قدرها هم که فکر می کنید کلان شهر تعریف ندارد و شما نیز پیشرفت نکرده ایدخواستم بگویم بر خلاف تصور شما شهری ها ما روستائیان دایم در حال پیشرفت بوده و هستیم که با طیب خاطر و سعی وافر دسترنح خودمان را نوش جان می کنیمحتی برای تضمین سلامتی شان پیشنهادهایی داشتم ولی ترسیدم مطرح کنم چون می دانستم به دلیل دهاتی بودنم سخنم را نمی پذیرندمی خواستنم بگویم بندگان خدا از کوزه ی سفالی برای تصفیه ی آب استفاده کنید که هزار برابر بهتر است از اب های داخل پلاستیکِ زیان آور (معدنی)می خواستم بگویم به جای قرار دادن نان در سفره های پلاستیکِ سرطان زا برکت خدا را در سفره پارچه ای بگذارید.می خواستم بگویم نان را که داخل یخچال می گذارید تازگی اش را از دست می دهد و بیات می شود بهتر است به اندازه ی مصرف خریداری کنیدمی خواستم بگویم با چشم و همچشمی به دیگران زندگی را بر خودتان سخت نکنیدمی خواستم بگویم به جای این همه دوندگی کمی هم زندگی کنیدمی خواستم بگویم قبل از اینکه به دست دیگران نگاه کنید به داشته های خودتان فکر کنید و شاکر باشیدمی خواستم بگویم زندگی در شهر مزایا دارد ولی از هوای پاک و فضای آرام و محبت آمیز روستا بر خوردار نیست و بدتر اینکه ساکنان شهر نسبت به هم غریبه هستند و هیچ صمیمیتی بین آنان وجود نداردمی خواستم بگویم من در همین مدت کوتاهی که به شهر آمده ام شاهد رنج و امراض فراوان مردم بودم لطفا" مراقب باشید دچار بیماری افسردگی و اضطراب نشوید ... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • به بهانه فضیلت و جایگاه ماه رجب

  • سلام بر ماه رجب ماه ریزش رحمت الهیماه پر خیری که جز خداوند سبحان نمی تواند فضیلت و خیر و برکات و تواب هایش را محاسبه کند که فرموده اند: ثواب هر ذکر و زیارت و عبادتش بر ماه های دیگر برتری داردسلام بر ماه مبارک رجب، ماهِ خودسازیماه بهره بردن از فرصت هاماه پر فضیلت و نزول رحمتماه مولود کعبهسلام بر جایگاه والای ماه رجبسلام بر رجب نهری در بهشت که از عسل شیرین‌تر و از شیر سفیدتر استسلام بر ماه رجب ماه عبادت و استغفارماه رجب یعنی توفیق طی کردن راه هزارساله در یک شبدر این ماه کافی است عزم رفتن و بازگشت به ندای فطرت کنی استغفراللهرفتن این راه بستگی به اراده ی تو دارد هر کس به اندازه وسع خویش می تواند راه را طی کند و به اندازه همتش توشه بر گیردروزها و ماههایی با نام های زیبا از راه می رسند و برایمان دست افشانی می کنند تا بلکه به خود آییم و به خودباوری برسیمزیبایی راه و نام ها را دریاب؛ماه رجب ماه خدا و شعبان ماه پیامبر خدا و رمضان ماه بندگان خداستماه مبارک رجب، ماهِ نزول رحمت الهى و ماهِ مولودِ کعبه بر مسلمین جهان و مردم ایران به ویژه شما خوبان مبارکباد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (11)

  • هشتم آذر 1402کرسی و دهها فواید فراموش شدهاز چراغ علاءالدین یاد کردیم که هم بخاری بود و هم آشپزخانه سیاراین آشپزخانه ی سیار در خیلی از خانه های همولایتی های مهاجر تهران نشین هم وجود داشت دلیلش این بود که نفت کمتری مصرف می کرد و فتیله ای داشت که چون شمع می سوخت تا گرمابخش باشدبا این حال تأکید می کنم این وسیله ی نو ظهور هر گز به گرد جناب کرسی نمی رسید زیرا کرسی نه فقط لذت گرما را به جسم و جان مان منتقل می کرد که آداب دور هم بودن و نگاه چهره به چهره و لبخند را نیز به ما یاد می دادامروز هم با سوار شدن بر بال خیال تاختی رفتم به دوران کودکی و خودم را زیر کرسی دیدم کرسی یعنی با هم بودن،یعنی گفتگوی چهره به چهره،یعنی هدیه کردن لبخند به یکدیگر، یعنی آگاه بودن از غم و شادی یکدیگر و...کرسی جزو فرهنگ و سنت ما ایرانی ها به ویژه روستا نشینان کویر بود که هرکس به سهم خود خاطراتی از گرمای دلچسب این چهارپایه ی جادویی دارد همان چهار پایه ای که همه را دور هم جمع می کرد و بزرگ خانواده برایمان حکایت و خاطره می گفت مادر بزرگ قصه گویی می کردکرسی تنها وسیله گرم کردن نبود که از نگاه طب سنتی دهها خاصیت و منافع داشت و دارد مانند رفع کم خونی: وقتی پاها در زیر کرسی آرام آرام گرم می شود مغر استخوان که کارش خونسازی است شروع به فعالیت کرده و عملیات خون سازی را تقویت می کرد از این ها گذشته زیر کرسی نشستن هم آداب خاص خودش را داشت به عنوان مثال جا و جایگاه پدر و مادر کاملا" معلوم بود و اگر فرزندی بر آن جایگاه تکیه می زد مورد تمسخر دیگر اعضای خانواده قرار می گرفت در آن روزگار پدر، پدر بود و مادر مادر...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (12)

  • هشتم آذر 1402کرسی درمان کننده درد پا و کمر و...این روزها خیلی ها به ویژه زنان و مردانِ ساکنِ بهمن آباد از پا درد و کمر درد رنج می برند همین عزیزان که خود جزو نسل های پیشین هستند واقفند در گذشته با آنکه هوا بسیار سرد و برفی و بارانی بود ولی چون مردم در طول پاییز و زمستان از کرسی استفاده می کردند گله مندیِ از دردِ پا و کمر یا نبود و یا اندک بود کرسی جزو فرهنگ و سنت ما ایرانی ها به ویژه روستا نشینان کویر بودهر کدام از ما خاطراتی از گرمای دلچسب کرسی داریم کرسی همان چهارپایه ای است که همه ی ما را دور هم جمع می کرد و بزرگ خانواده که معمولا" صدر نشین بود حکایات و خاطرات می گفت و مادر و مادر بزرگ ها نیز قصه گویی می کردندمردم در گذشته چیزهایی می دانستند که که نسل های بعدی از درک آن عاجز بودند به عنوان مثال مردم در گذشته می دانستند پاهای خسته و سرد آن ها تنها در زیر کرسی آرام آرام گرم می شودو عملیات خون رسانی را تقویت می کند همچنین عقیده داشتند استخوان درد تنها با نشستن در زیر کرسی درمان می شود نه با داروهای شیمیایی و...(طب سنتی اکنون می گوید: برای در امان بودن از آرتروز و رماتیسمدرد زانو و درد کمر و دیسکو همچنین پیشگیری از ابتلا به واریس در پاها و پیشگیری از یبوستو گردش خون به سمت عضو های حساس و حیاتی بدن مانند قلب، مغز و کلیهو کاهش قند خونو خواب آرام و راحتو تقویت حافظهو پاکسازی بدن و دفع اخلاط اضافه،تنها با نشستن در زیر کرسی بدست می آید همچنین گرمای ملایم کرسی سودا و بلغم زائد را نیز از بین می‌برد و تاثیرات مثبتی روی لوزالمعده می‌گذارد که برای کاهش قند خون مفید و در درمان دیابت کمک کننده است همه ی این ها و دهها خاصیت دیگر تنها و تنها با نشستن در زیر کرسی به دست می آید)...ادامه , ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (2)

  • هشتم آذر 1402سفر کردم به سوی بهمن آباد.نه بهر شادی و نه خاطری شاد در آنجا صحبت از مرگ و عزا بودتسلی دادنِ صاحب عزا بودیکی گفت مادرم ای نور دیدهغم سنگین سالگردت رسیدهبیامد رحمت الله در کنارتشود مرهم به قلب بی قرارتدگر گفتا که اکبر محترم بودحضور و بودن او مغتنم بودهمه گفتند از اخلاق خوبشز رفتار و ز کردار نکویشیکی گفت اکبر آقا خوب رفتیندیدی رنج جان دادن به سختیاز آنجا که نکرد بر کس جفایینبردند نام او با بی وفایینگویم این سبو افتاد و بشکستکه او محبوب بود و قلب نشکستندیدیم او دلی بشکسته باشدو یا راهی به مردم بسته باشدخوشا آنکس که نیک آمد به دنیاو با نام نکو رفت سوی عقباو خوش تر آنکه گر یاری نبودهبه دوش این و آن باری نبودهچه خوش باشد پس از رفتن و مردنبه نیکی و خوشی نام تو بردنمکن بر این و آن صعب و درشتیکه گویند بعدها نامت به زشتیبکن کاری خداوند را خوش آیدو خلق از کار نیکت سر خوش آیدز دنیا رفت اکبر مَردِ خوشنامبه مانند پدر راضی و آرام به فرزندان بوَد این مرگ دشوارولی بر مادرش بسیار بسیارخدایا صبر ده بر مادر اوکه اکبر بود چون جان در برِ اودو باره تسلیت گویم به اقواممرا در غم شریک دانید و همگام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (3)

  • هشتم آذر 1402هر کس زادگاهی دارد که به آن سر زمینِ مادری می گویدهر کس جا و مکانی را که در آنجا به دنیا آمده وطن و پاره تن می نامدهر کس در سینه اش عشق و شاید هم عشق هایی را می پروراند که یکی از آن ها وطن اوستهر کس به گونه ای متفاوت عشق هایش را به پای وطنش می ریزدهرکس به نحوی با زادگاهش عشق بازی می کندعشق ورزیدن به زادگاه ویژگی همه ی موجودات است به همین دلیل بسیاری از حیوانات را نمی توان از زادگاه شان راند به ویژه موجوداتی که بال پرواز دارند در غیر زادگاه شان ماندنی نیستند این مهم را خیلی ها تجربه کرده اند.از سفرم به بهمن آباد می گفتم از پهن دشت کویر که برایم عزیز استشب 5 شنبه وارد زادگاهم شدم از چگونگی بر گزاری دو مراسمِ همزمان که اولی سالگرد بود و دیگری مراسم تشییع و خاکسپاری پرسیدمساعت 8 بامداد روز 5 شنبه بلندگو صدای گوینده را به گوش ها رساند که می گفت: ساعت 9 بامداد مراسم تشییع جنازه ی مرحوم اکبر آقا از خانه ی پدریِ خدا بیامرز آغاز می شود زودتر از موعدِ اعلام شده در محل یعنی خانه ی مرحوم دایی رضا قلی حضور یافتم پیش از من خیلی ها آمده بودند در حال تسلیت گفتن به صاحبان مصیبت بودم که تابوت حامل مرحوم اکبر علی دایی را آوردند فضای حیاط پر شد از گریه و شیون بازماندگان به ویژه که با اصرار آن ها تابوت را داخل اتاقی بردند که روز قبل، مرحوم اکبر آقا جان به جانان تسلیم کرده بود بدیهی است که در این مکان گریه ها به اوج می رسند در این میان یکی می گفت تابوت را حمل کنید دیگری می گفت بگذارید گریه کنند و تخلیه شوند!...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (4)

  • هشتم آذر 1402بدرقه ی مرحوم اکبر علی دایی تا نورستان و سپردن شان به خاکپس از آخرین وداعِ مرحوم با خانه و خانواده، جمعیتِ قابل ملاحظه ای که برای تشییع آمده بودند مرحوم را با احترام تا نورستان بدرقه کردند نماز میت به امامت حجت الاسلام معلمی اقامه شد پیش از خاک سپاری بر بلندای تپه ی خاک ایستادم حاضرین را دعوت به سکوت کردم خانم ها به خوبی همراهی و سکوت کردند می خواستم در باره ی خانه ی ابدی و سفر بی بازگشت سخن بگویم اما وقتی به تابوت و حالِ زار بازماندگان به ویژه مادر میت نگاه کردم زبانم از سخن گفتن باز ماند تنها توانستم از حاضرین که بر گرداگرد قبر حلقه زده بودند برای مرحوم درخواست حلالیت کنم سه بار از حاضرین پرسیدم آیا از مرحوم اکبر آقا رضایتمندی دارند همگی با صدای رسا رضایت شان را اعلام کردند تازه فهمیدم در شرایط حساس نطق و کلامم قفل می کند و قدرت تکلم و سخن گفتن را از دست می دهم!قبر کَن به سبکِ قدیمی قبر و لحد را آماده کرده بود مرحوم اکبر آقا در خانه ی ابدی خود آرام گرفت و بی درنگ تلقین دادن شروع شد اسمع افهم یا اکبر بن علی...آمده است اولین شخصی که در اسلام، عمل تلقینِ میت را انجام داد، پیامبر اکرم (ص) بود. از ابن عباس نقل شده که ایشان هنگام دفن فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع)، بالای سر ایشان قرار گرفت و فرمود: «ای فاطمه! وقتی منکر و نکیر نزد تو آمدند و درباره پروردگارت از تو سؤال کردند، در جوابشان بگو: الله خدای من و محمد (ص) پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم است و فرزندم، امام و ولی من است»پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)، ائمه اطهار (ع) شیوه و مفاد تلقین را به مردم آموزش دادند...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نگاهی به کویر و مردم روستا(6)

  • و نقل حکایت آموزندهقلم بنویس به یاد بهمن آبادنویس از آن همه صحرای آبادنویس از بهمن آباد شهر دیروزز احوالات انسان های دلسوزنویس از پاکی و صدق دل و جانکه یکجا بوده در قلبِ نیاکانچنین کردند خوبان را روایتکه بودند شاد در اوج رضایتزن و مرد همچو خواهر و برادرو مردان نیز بودند چون برادرهمه ناموس ها همچون امانتجوانان چشم و دل پاک و سلامتنه این آلودگی بر خواهری داشتنه او چشمان تیز بر خواهرش داشت نه بد چشم بود نه ظن و بد گمانیچه خوش بود دوره ی پیر و جوانیحال که قلم به سوی قناعت و پاکیزگی نگاه و شرم و حیا چرخید در پایان، به نقل حکایتی متناسب می پردازیم که خواندنش خالی از لطف نیست؛حکایت مرد زاهد و زن زیبازن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم!مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد!زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!غروب به خانه آمد .مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!می دانستم روزی چادر زنم را می کشند می دانستم ... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یاد بادا ماه مهر و مدرسه

  • نام و بوی مهر دلم را شاد کردهمچو مرغی از قفس آزاد کردماه مهر و ماه شادی و سرورماه عشق و عاشقی و علم و نورماه مهر آمد دلم پرواز کردراز چند ده ساله را ابراز کردباز میل شــــاعـــــری کـــرده دلــمیـــاد وقـــت کـــودکــی کـــــرده دلـــمیاد آن روزی کــــه رفــتـم مــــدرســهفـارغ از درس و حـسـاب و هـنـدسـهیــــاد صـبحگـاهـی و قــــــرآن و دعــــایـــاد مــیــز و نـیـمـکت و تـخـته سـیایــــاد دوسـتـی هـــای خــوب بچه هایـــاد درس آب و «آی» بـــــی کـــــلادرس اول گـــفـت اســـــتــادم «الف»داد یـــک ســرمشق از حـرف «الف»یــــاد آن درسـی کــه گـفت آمــوزگـارمــانـــده در ذهـنم هــمیشه یــادگاریــــاد آن روزی کـــه بـــر تـخته سـیـاهمـــشـق مـــان دادند «آی» بـــا کــلاه آن کـُـــلـَـه روز دگـــر بـــرداشـــتـنـدنـــام او را بــــی کــــلا بــگـذاشـتـنـددر شگفت مـاندم که راز کار چیستریـــشـه و معنای این افـکـار کیست؟پـیش چـشم مـا سـری شـد بی کلاهیــــک ســـر دیـگـر چــرا شــد بـا کلاه؟یــک کـسی آن جــا کُـلَه بــردار بــوددیــــگــری آن جــــا کـُـلـَه بـگـذار بـــوددر دلـم گـفتم که این نا داوری اسـتراز ایــــن بــــردار و آن بـگـذار چـیستبــعــدهـا، وقــتـی شدم مـرد و جوانمـــعـنی آن «آ» بـــرایــم شــد عـیـانچــــون کــه می دیدم نهان و آشکارمــال ایـن و آن خورند بی ننگ و عارآن کـــــه بـــردارد کــلاه مـــــردمـــــانمــی خــورد مـــال یتیمان بی گــمانرزق هـــر مخـلوق، در نــزد خـداستقــطـع روزی کــــار زشـت و نـارواستمــال مـظلومــان بــه نـاحق می برندهــمچــو زالو خون مردم می مَـکـَندآن کـــه بـیت الـمـال غــارت مـی کنددر زمـــیـن، شَــّـر و خــباثت مـی کندقــــاضـی عـ, ...ادامه مطلب

  • دنیا خوبه یا بد؟

  • دنیا محل گدرهخوب و بدش در گذرهآدمارو گول میزنهچشمکِ ناجور میزنهمکر و فریبش عالیهآرزوهاش تو خالیهیا بهشت، یا ،جهنّمهمهر و وفاش خیلی کمهدنیا بسی عشوه گرهدل ها رو با خود می برهمادر که نیست نا مادرهوعده هاشم سر خرمنهدنیا مگو بلا بگوچون زن بی حیا بگوهر روز میزاد و میکشهاز کشته ها سیر نمیشهبال و پرا رو میکنهآینه ها رو میشکنهحق رو به حق دار نمیدهقُفل و دَرش بی کلیدهدنیا کلک بازی دارهافشای هر رازی داره دنیا میگن پوشالیهرنگ ولعابش عالیهگفتم و گفتم ناگهانیک کسی گفتا که فلاناز چی به دنیا بد میگی؟حرف های بیخود میزنی؟هر چی میگی خبطِ داداشحرفای بی ربطِ داداشاونکه میگه دنیا بدهبه دنیا نا سزا میگه نمکِ دنیا می خوره نمکدونش رو میشکنهدنیا خواهی خیلی بدهوابستگی خیلی بدهکسی که داره خور خوابآب رو می بینه چون سراببه جایی که خوش خو بشهمست و درنده خو میشهبه جای رفتن به کمالعمرش میره رو به زوالبه جای رفتن به صوابمیکنه دل ها رو کباببه جای رشد معنویمیکنه رشد حیوونیاون که همش دنیا باشهدور از خود و خدا باشهبارش از اونجا که کجههر گز به مقصد نرسهباید تعادل داشت داداشرنگ خدایی داشت داداشاگه بگیم دنیا خوبهعقبا هزار بار بهترهدنیا جای نهال کاریستبه عقبا بهره برداریستهر چی به دنیا بکاریدر آخرت بر می داریاینجا که نا حق بخوریبه عقبا آتش می خوریمی خوای بشی اهل بهشتاینجا مکن کارهای زشتکه زندگی در گذرهخوب باشی آسون میگذرهبد باشی حسرت می خوریبا خودت نفرت می بریدر این زمین کشتزارهر چی که دوست داری بکارگل بکاری خوشبو میشیخار بخاری زخمو میشیقاسم به دنیا بد مگوراهی به غیر حق مجو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سلام به مهر، ماه محبت و دوستی(1)

  • جمعه و تلاش برای بهترین ها شدن

  • بی شک بخشی از مردان و زنان جامعه ی امروزی ما چشم انتظار قدم رنجه کردن جناب روز جمعه هستند تا پس از یک هفته کار و تلاش استراحت کنندبه کارهای شخصی بپردازند.از مهمان دعوت کنند یا به مهمانی بروندبیماران را عیادت کنندبا علما همنشین باشندو آن هایی هم که می خواهند از ثواب صله رحم بر خوردار شوند احوالپرس نزدیکان و اقوام و خویشان دور و نزدیک شوندحالِ اهل جمعه و جماعات هم که چون عیان است چه حاجت به بیان است؟اعمال مهم و فراوان دیگری هم هست که بماندتردیدی نیست که هر کس می خواهد بهترین باشد و عالی ترین ثواب دنیوی و اخروی را از آن خود کند با این نگاه و برای رسیدن به مقصود در همان جهتی گام بر می داردکه گمان می کند اجر بیشتری دارد و راحت تر و زودتر می رسد.پرسش های مردمان روزگار پیشین از بزرگان نیز همین را می رساند که آن ها هم به دنبال بهترین ها بوده اند به عنوان مثال از عبدالله عباس پرسیدند بهترین روزها کدام است،و بهترین ماهها کدام،و بهترین عملها کدام است.گفت بهترین روزها، روز جمعه است.و بهترین ماهها، ماه مبارک رمضان است.و بهترین عملها، نمازهای یومیه است که در وقتش خوانده شود.این سئوال و جواب را به حضرت امیر (علیه السلام) گزارش دادند. آن بزرگوار فرمود اگر از مشرق تا مغرب از هر یکی از علماء و حکما این سئوال را می کردید آنها همین جواب را می دادند که ابن عباس داده است.ولیکن من می گویم بهترین عملها، عملی است که خدا آن را از تو قبول فرماید.و بهترین ماهها، ماهیست که در آن ماه از گناه توبه کنی و به سوی خدا برگردی.و بهترین روزها، روزی است که بیرون آیی به سوی خدا در آن روز در حالتی که ایمان داشته باشی.و یا بیهوده ترین...زاهدی گفته: بیهوده ترین چیزها ده چیز استعالمی که از او استفاده نکنند.علمی که بکار, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها