آرام باش دلم (4)

ساخت وبلاگ

آرام باشد دلم! (5)
بگذار زنگار جهل را بزدایم تا خود واقعی ام آشکار شود
اجازه بده پرسش کنم
دل نازنینم!تو اگر خواسته هاو دامنه ی آرزوهایت را تعدیل و کوتاه کنی زندگی بر من آسان می شود البته من هم باید درس زندگی بیاموزم و بپرسم و پرسش کردن را ننگ و عار ندانم

شنیدم ز فردوسی نامدار
که نامش بود برتر از شهریار

که گفتا بیاموز و پرسش نما
مکن جهل و نادانی ات را خفا

که روزی و یکجا شود آشکار
فرو ریزد آن هیبت و اقتدار

چنان دان که نادان ترین کس تویی
اگر پند دانندگان نشنوی

گرت رای با ازمایش بود
همه روزت اندر فزایش بود

بیاموز و بشنو ز هر دانشی
بیابی ز هر دانشی رامشی

هر آنکه گمان کرد داناتر است
یقین داند از هر که نادان تر است

هر آنکس که حرف دلش گوش کرد
خود واقعی اش فراموش کرد

مرا یاد آمد ز دوران شاد
که در زادگاهم بهمن آباد

از آن مرد عالم گرفتم پند
که فرمود اگر می نخواهی گزند

به علم نداشته مناز ای پسر
که نادان شود جهل او دردسر

هر آنکس که از بوی علم مست شد
به نزد خردمند او پست شد

بیاموز علمی که آموختنی است
به دیگر بگو آنچه را ماندنی است

بپرس آنچه را بر تو مجهول شد
رود ننگِ جهل چونکه معلوم شد

که پرسش،خود نیمی از دانش است
تن و جان دانا در آسایش است

چو نیکو بپرسی دانا شوی
کنی جهل را دور و ملا شوی

هر آنکس که پرسد ز راه غرور
ز علم و خرَد، خویش را کرده دور

هر آنکس که باشد پیِ درک و عقل
بپرسد برای رهایی ز جهل

دل نازنینم مشو بی قرار
مکن از حق و از حقیقت فرار

که هر کس چو قاسم گرفتار شد
دو صد گفته اش نیم کردار شد

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 22:21