سفر نامه بهمن آباد تیر ماه 1401(قسمت نهم)

ساخت وبلاگ

هیچ کجا همچو وطن نباشد
دوست تر از پاره ی تن نباشد
روز پایانی حضورم در بهمن آباد دگر بار دلم هوای رفتن به نورستان می کند تا آخرین دیدار را با عزیزان سفر کرده ابدی داشته باشم تصورم این بود که پیدا کردن و حضور بر مزار دوستانِ مد نظرم زمانبر است ولی گویی بسیاری از آن ها مانند دوران حیات شان مرا به جانب خود می خوانند 
اینجا من هستم و گورستانی به وسعت آدم های یک شهر بزرگ و یک دنیا خاطرات روزهای با هم بودن و بی هم شدن،
من هستم و قبور همولایتی هایی که مقیم بوده اند و آرامگاه عزیزانی که سال ها در تهران بوده اند و پس از سفر به جهان ابدی مطابق وصیت شان در خاک وطن و زادگاه اجدادی شان آرام گرفته اند همچنانکه نگاهم را می فرستم به سوی خفتگانِ در خاک،بسیاری از رفتگان  را چه آن ها که در این سر زمین مدفون شده اند و یا کسانی که در غربت تهران به خاک آرمیده اند با تمام خاطراتی که از آن ها دارم از قاب نگاهم عبور می دهم و برایشان تحفه ی فاتحه و صلوات می فرستم روح همگی شاد
حضور در میدان عاشورا؛
وارد میدان عاشورا شدم در سکوت و خلوت و تنهایی به سال های دورتری فکر می کنم که بر اساس شنیده ها مراسم تعزیه خوانی در همین مکان بر گزار می شده و اکنون پس از این همه سال باز گشته به اصل خود هر چیز.
از آنجا که شایسته نیست زحمت های عاشقان و عاشورائیان را دست کم بگیریم  چرخی در میدان می زنم نا خود آگاه چنانکه گویی خادمین و بانیان و خیرینِ میدان عاشورا حضور دارند به آن ها خدا قوت می گویم و در حق همگی دعا می کنم به ویژه کربلایی حسین آقا هیئتی که خودش و بودنش را وقف آماده سازی این جایگاه مهم کرده است و به قولِ یک دوست، قبل از آمدن ماه محرم و بعد از محرم ایشان همچنان در محرم هستند...
لَختی بر روی سکو می نشینم تا نفسی تازه کنم بی درنگ به آدم هایی فکر می کنم که در همین مکان به تماشای تعزیه خوانی می نشستند و بر مظلومیت امام حسین(ع) و یاراِن با وفایش اشک می ریختند و اکنون...
 زیر لب با حسرت می گویم:چه زود با رفتن تان بی هم شدیم!...
ادامه دارد

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 157 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 19:18