سلام به همولایتی بهمن آبادی

ساخت وبلاگ

سلام همولایتی

حال شما چطوره؟خوب و سالم و سلامتیدالهی شکر،از صحرا و از محصول امسال چه خبر؟کشت و کار و برداشت محصول باب میل تان بود؟با کمباین درو  می کنید یا بازهم بطور سنتی رفتید سراغ داس؟پرسش ها از این جهت مطرح شد که این روزها همه جا صحبت از درو و خرمن و آوردنِ محصول به خانه است.همین الآن و در یک چشم برهم زدن از کانال قوه خیال،رفتم بهمن آباد و به یادِ (کُندی گندم)کندوهای جو و گندم افتادم که از دهها  سیلوی صنعتی امروزه با ارزش تر و بهتر بود مردم آن دوره با آینده نگری کندوهای جو و  گندم و  آرد رو در خانه های مخصوص جا می دادند به عبارتی برای هر محصولی مثل پنبه و زیره و…خانه ای مجّزا و جای ویژه در نظر می گرفتند.

 از این ها گذشته برای جنابان حیواناتِ انتفاعی(نفع رساننده) نیز اتاقِ خواب و اتاقِ تغذیه و علوفه ی جداگانه با آخورهای شیک و مدرن درست می کردند به عنوان مثال، برای جناب الاغ، کُت(جُل) و کمربند(تنگِ خر)و رانِکین می دوختند تا مایه سربلندی جنابِ خر باشد و در میانِ خرهای دیگر خجالت نکشد این خرها هرگز اعتنایی به شعر؛تن آدمی شریف است به جانِ آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت نداشتند،از حق نگذریم،خرها در عصر شهر نشینی، ارتقاء و مقام پیدا کردند از این رو به جای واژه خر که نامناسب بود به آن ها الاغ می گفتند،چهارپا و درازگوش هم القاب دیگری بود که متناسب با فرهنگِ محل زندگی آدم ها و خرها بکار برده می شد شاید همین ها باعث شده بود که وقتی به عنوان مثال می گفتیم: بابا کلو کجاست؟جواب می دادند دِخَنِه خر،پس خر برای خودش کسی بوده که خانه ی جداگانه داشته اینطور نیست؟یا وقتی می پرسیدیم ننه کلو کجس؟(کجاست)جواب می دادند دِخَنِه گُسبندو(اتاق گوسفندها)یا خَنِه گو(خانه گاو).

برگردیم به بحث خودمان،داشتم از اتاق های غله می گفتم که اکنون نیز چنین اتاق هایی وجود دارد ولی از وجودِ بودن یا نبودنِ کندو اطلاع ندارم،ناگفته نماند در کنار خانه ی گندم و جو و غیره،خانه هیزم و  ذغالِ مخصوص کرسی هم جایگاه خاصی داشت همه ی این ها سرمایه ی یک خانواده ی آبرومند و آبرودار روستایی بود که به خوبی و خوشی و به دور از استرس و اضطراب های رایج امروزی زندگی می کردند،روستایی  دیروز گر چه به ظاهر بی سواد بود ولی در نهایتِ بصیرت و کمال،فرزندان دانا و توانا تحویل جامعه می داد او دلی داشت به وسعتِ زمین و عمق دریا لذا با وُسعِ اندکِ اقتصادی،پذیرای مهمان خوانده و ناخوانده می شد غذایی که نوش جان می کردناب و خالص و بی غش بود چون شب فرا می رسید آسوده سر بر بالین می گذاشت و به قول خودش صبحِ طلوع بیدار می شد، چون اهل دروغ گفتن و دنیا زده نبود چک بی محل نمی داد،چون طمع نداشت قناعت پیشه می کرد وراضی به رضای خدا بود،رزق و روزی خدا را می خورد و فقط شکر او بجا می آورد و خالصانه و عاری از هرگونه ریا عبادت می کرد،طبیعی می خورد طبیعی زندگی می کرد و طبیعی هم می مُرد.در خصوص زاد و وَلَد و تعداد فرزندان،ادای بچه سوسول های شهری را بر نمی تتابیدند که بگوید فرزند کمتر زندگی بهتر،مادرانِ زادگاهم با زایمان طبیعی و کمترین امکانات برای فرزندانش مادری می کرد نویسنده این متن(قاسم ملا) به وجود تک تک و همه ی شما مادران آگاه و مهربان و زحمتکش افتخار می کند و به خود می بالد،روانتان روان باد.

به احوالپرسی با همولایتی هایی باز می گردیم که در هوای گرم بهار و تابستان،درحال آوردنِ  نتیجه ی یک سال زحمت شبانه روزی خودشان هستند می خواهیم از صمیم دل به همه ی زنان و مردان بهمن آبادی خدا قوت بگوییم آرزو می کنیم با خبرهای خوبی که از بهمن آباد در خصوصِ زیاد شدنِ آب قنات و وامِ در شرف انجام می رسد سال و سال های آینده،سطح  زمین های زیر کشت بیشتری داشته باشید تا از این طریق،کندوهاتان مملو باشد از وفور نعمت و فراوانی غله  و  سفره های صداقت تان با برکت و گسترده ،آبرویتان محفوظ، جانتان آرام،جسمتان سلامت و روانتان روان باد.خدا قوت همولایتی.

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 18:27