سخن گرم و دلپذیر مرد نا شناخته(10)

ساخت وبلاگ

پسر خوب است یا دختر؟
کاش به جای دختران، خداوند مرا پسری داده بود...
مقایسه کردن خود با دیگران یعنی سوزاندن خوبی و آرامشی که همان دیگران حسرت داشتنش را می خوردند
خداوند نعمت هایش را بین بندگانش عادلانه و عالمانه تقسیم کرده که روز قیامت جای هیچگونه اعتراضی وجود نداشته باشد
فرزند یا فرزندانی از جنس پسر یا دختر عطا فرمود که هر کدام مایه نعمت و رحمت هستند ولی بنده ی نا سپاس با دیدن پسران اقوام، جوجه ی یک روزه همسایه را بوقلمون می بیند و در دل آرزوی پسر می کند!
مرد ناشناخته گفت: خداوند به کسی دخترانی عطا کرده بود که به اصطلاح امروز هر کدام از آن یکی بهتر بودند ولی او با اصرار و دعای فراوان از خداوند پسر می خواست خداوند دعای فراوان او را مستجاب کرد و به او پسر داد
با تولد پسر فضای خانه پر از هلهله شادی شد پدر سفره ای گسترد و چندین روز به خویشان و دوستان و همسایگان طعام داد پسر رفته رفته به رشد جسمی رسید و توانمند شد و رو بروز توان پدر و مادر کاهش یافت
ولی همه چیز به خوبی پیش نرفت و آرزوی پدر که می خواست پسرش عصای دوران پیری اش باشد ممکن نشد و بلای جان او شد
تا این که آبروی چند ساله والدین در معرض گردباد رفتار پسر قرار گرفت و این بار گفتند: خدایا ما از دعای خود برای تولد پسر پشیمانیم الهی او را از ما بگیر و دختران مان را در پناه لطف خودت سلامت بدار...
مرد ناشناخته گفت هم اکنون یاد حکایت حضرت سعدی افتادم که می فرماید:مهمان پیری شدم که مال فراوان داشت و یک پسر خوبروی و صاحب جمال
پیر می گفت من از مال دنیا همین پسر برایم کافی است
گفت در ختی در این وادی هست که زیارتگاه عموم است من شب های درازی پای آن درخت دعا کردم و بخواب رفتم و دخیل بستم تا خدا این پسر را به من بخشید
پسر که این شنید روزی به رفیقان خود گفت: چه خوب بود جای آن درخت می دانستم کجاست تا من نیز دعا می کردم پدرم هر چه زودتر بمیرد و...
ادامه دارد

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 14:52