سفرنامه محرم 1402

ساخت وبلاگ

سپاس بیکران گویم خدا را
که نامش بِه کند احوال ما را

سفر نامه نویسم از محرم
ز عاشورا و ماه حزن و ماتم

به لطف حق سفر کردم به روستا
نویسم در همین احوال و راستا

در آنجا بود جمع دوستان جمع
یکی پروانه بود و دیگری شمع

نه با این و نه آن بیگانه بودم
تو گویی با همه همزاده بودم

میان آفتاب داغ و سوزان
مسافر آمد از مشهد و تهران

به هر دوران پیری یا جوانی
وطن بس ارجمند است و گرامی

خلاصه آنکه دل را کردم آزاد
سفر کردم به سوی بهمن آباد

سویدای دلم سودا نمودم
تو گویی مقصدم پیدا نمودم

یقین دارم نظر کرده خدایم
که خدمت و عزاداری نمایم

عزاداری به رسم و سبکِ سنت
بوَد دارای قرب و شأن و حرمت

همه خواهان سبک سنتی اند
ز اشعار سخیف، دور و بری اند

جوان ها هم که کردند نوحه خوانی
همه اشعارشان خوب بود و عالی

به عاشورا و یا شب های هیئت
بخواندند نوحه با طعم برائت

نوحه خوانِ سویز روز عاشورا
به فیض کل رسانید جمع ما را

کربلایی محمد سبک نو خواند
که الحق خوب و عالی و نکو خواند

جناب حمزه که کارش بود شور
نکرده نوحه و روضه ز خود دور

خوش آن وقت کز سویز و از مزینان
حسین گویان مزار آیند شتابان

رسند چون در مکان وعد و میعاد
خوش آمد بشنوند از بهمن اباد

میان دسته دوستانم که دیدم
از آن ها حرف های نو شنیدم

درود بر مردم خوب مزینان
به عنوان برادر یا که میزبان

سلام از دور و نزدیک بر سویزی
که گفتم بارها نیک و عزیزی

سویز و بهمن آباد و مزینان
به یک معنا سه جسم باشند یک جان

خوشا بر تک تکِ خدمتگزاران
که بودند شمع در آفتاب سوزان

هر آنکس کار خیری کرد آن روز
به عقبا شد سعادتمند و بهروز

اگر دادی به مردم آب و شربت
نمی بینی به دوران رنجِ غربت

بانیِ خیرِ میدانِ عاشورا
الهی دور باشد از بلایا

سلام بر خادم و خدمتگزاران
که بی شک بوده اند از رستگاران

عزیزانی که کردند مهربانی
به نعمت ها نمی بینند زوالی

مگو قاسم ز عشق و مهربانی
که در معنای آن بی شک بمانی

بهمن آبادخبر...

ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 56 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 22:07