محمد حسن و رعنا هر دو عاشق بچه بودن اما...(5)

ساخت وبلاگ

رعنا خانم به شوهرش گفت:

راستش را بخواهی من رفتم پیشِ اقدس خانم و از  کارهایی که برای بچه دار شدنش انجام داده بود پرسیدم ،حتی به او گفتم که شوهرم به این چیزها باور ندارد اقدس خانم در جوابم گفت: شوهرت حق دارد باور نکند چون  من هم اولش باورم نمی شد به خصوص وقتی طبق دستور،باید خاکِ  دوتا چهار راه را با خاکِ سه تا قبر قدیمی در ظرفی قرار می دادم آنگاه خاک ها را  با آب قاطی می کردم و پای راستم را در آن می گذاشتم و بر روی خاک سوره ... را می خواندم سپس با آن آبِ گل آلود، غسل می کردم و... خب این کارها در ابتدا برای من هم باور کردنی نبود ولی به تمام دستورها عمل کردم و تا آخر  ادامه دادم حتی مواظب بودم طبق دستور،هیچ کلاغی از بالای سرم ,و هیچ گربه‌ ی سیاه از جلوی پایم، رد نشوند،از زیر بعضی درخت ها عبور نمی کردم،کارهایی که برای بچه دارشدنم انجام می دادم،راز سر به مُهر بودند و  به کسی ابراز نمی کردم! رعنا جون خیلی دستو العمل دارد که گفتنش بی فایدس باید بروید و انجامش بدهید.یک توصیه هم دارم اگر اعتقاد ندارید بهتر است به این جاها نروید که گرفتارتر می شوید این را هم بگویم و خداحافظی کنم من و شما که عددی نیستیم خیلی از با کلاس ها آن جا رفته اند و برای انواع بیماری که داشته اند درمان شده اند بیماری هایی مثل:نازایی،شوهریابی و بخت‌گشایی دختران، تعیین جنسیت بچه، دیرزایی و سخت‌زایی، مریضی افراد، معلوم کردنِ روز شگون برای مراسم‏ عقد و عروسی و مسافرت،چشم زخم زدن و رفع بلا و شکستنِ طلسم و...رعنا جون خیلی حرف زدم ببخشید!

رعناخانم:من که مات و مبهوت شدم ما را بگو که وقت عزیزمان را از بین بردیم،دکتر و دارو جای دیگر است و ما کجاییم؟

از قدیم گفته اند:آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.

ادامه دارد

بهمن آبادخبر...
ما را در سایت بهمن آبادخبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 202 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 9:24