نا امیدی سَم و قاتل جان جوانان
نا امیدی تاریکی است که باید با غلبه بر آن به روشنایی و نور امید دست یافت.
نا امیدی خودباختگی، بیکفایتی و محکوم شدن به فناست. که برای مقابله با آن ابتدا باید ریشه نومیدی را شناخت و سپس آن را خشکاند.
جوانی که احساس بی انگیزگی و خود باختگی می کند شاید خودش نداند ریشه این بیماری و درد کجاست و شاید هم باور نداشته باشد که راه را غلط می رود ولی دیر یا زود به این باور خواهد رسید که او در ناتوان بودن خود مبالغه می کند و باید تغییر مسیر دهد.
شما یا دیده اید و یا شنیده اید آدم هایی که در زندگی توکل بر خداوند دارند، تفکر صحیح نیز دارند و این دسته انسان ها از آن جا که پروردگارشان را روزی دهنده و خالق خود و همه ی موجودات می دانند هرگز دچار یأس و نومیدی نمی شوند و به لطف راهی که انتخاب کرده اند زندگیِ آرام و خدا پسندانه ای هم دارند.
به قول مرحوم استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی؛
هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه...
ادامه دارد
بهمن آبادخبر...برچسب : نویسنده : bahmanabadkhabara بازدید : 206