بهمن آبادخبر

متن مرتبط با «نامه» در سایت بهمن آبادخبر نوشته شده است

سفرنامه ی بهمن آباد (11)

  • هشتم آذر 1402کرسی و دهها فواید فراموش شدهاز چراغ علاءالدین یاد کردیم که هم بخاری بود و هم آشپزخانه سیاراین آشپزخانه ی سیار در خیلی از خانه های همولایتی های مهاجر تهران نشین هم وجود داشت دلیلش این بود که نفت کمتری مصرف می کرد و فتیله ای داشت که چون شمع می سوخت تا گرمابخش باشدبا این حال تأکید می کنم این وسیله ی نو ظهور هر گز به گرد جناب کرسی نمی رسید زیرا کرسی نه فقط لذت گرما را به جسم و جان مان منتقل می کرد که آداب دور هم بودن و نگاه چهره به چهره و لبخند را نیز به ما یاد می دادامروز هم با سوار شدن بر بال خیال تاختی رفتم به دوران کودکی و خودم را زیر کرسی دیدم کرسی یعنی با هم بودن،یعنی گفتگوی چهره به چهره،یعنی هدیه کردن لبخند به یکدیگر، یعنی آگاه بودن از غم و شادی یکدیگر و...کرسی جزو فرهنگ و سنت ما ایرانی ها به ویژه روستا نشینان کویر بود که هرکس به سهم خود خاطراتی از گرمای دلچسب این چهارپایه ی جادویی دارد همان چهار پایه ای که همه را دور هم جمع می کرد و بزرگ خانواده برایمان حکایت و خاطره می گفت مادر بزرگ قصه گویی می کردکرسی تنها وسیله گرم کردن نبود که از نگاه طب سنتی دهها خاصیت و منافع داشت و دارد مانند رفع کم خونی: وقتی پاها در زیر کرسی آرام آرام گرم می شود مغر استخوان که کارش خونسازی است شروع به فعالیت کرده و عملیات خون سازی را تقویت می کرد از این ها گذشته زیر کرسی نشستن هم آداب خاص خودش را داشت به عنوان مثال جا و جایگاه پدر و مادر کاملا" معلوم بود و اگر فرزندی بر آن جایگاه تکیه می زد مورد تمسخر دیگر اعضای خانواده قرار می گرفت در آن روزگار پدر، پدر بود و مادر مادر...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (12)

  • هشتم آذر 1402کرسی درمان کننده درد پا و کمر و...این روزها خیلی ها به ویژه زنان و مردانِ ساکنِ بهمن آباد از پا درد و کمر درد رنج می برند همین عزیزان که خود جزو نسل های پیشین هستند واقفند در گذشته با آنکه هوا بسیار سرد و برفی و بارانی بود ولی چون مردم در طول پاییز و زمستان از کرسی استفاده می کردند گله مندیِ از دردِ پا و کمر یا نبود و یا اندک بود کرسی جزو فرهنگ و سنت ما ایرانی ها به ویژه روستا نشینان کویر بودهر کدام از ما خاطراتی از گرمای دلچسب کرسی داریم کرسی همان چهارپایه ای است که همه ی ما را دور هم جمع می کرد و بزرگ خانواده که معمولا" صدر نشین بود حکایات و خاطرات می گفت و مادر و مادر بزرگ ها نیز قصه گویی می کردندمردم در گذشته چیزهایی می دانستند که که نسل های بعدی از درک آن عاجز بودند به عنوان مثال مردم در گذشته می دانستند پاهای خسته و سرد آن ها تنها در زیر کرسی آرام آرام گرم می شودو عملیات خون رسانی را تقویت می کند همچنین عقیده داشتند استخوان درد تنها با نشستن در زیر کرسی درمان می شود نه با داروهای شیمیایی و...(طب سنتی اکنون می گوید: برای در امان بودن از آرتروز و رماتیسمدرد زانو و درد کمر و دیسکو همچنین پیشگیری از ابتلا به واریس در پاها و پیشگیری از یبوستو گردش خون به سمت عضو های حساس و حیاتی بدن مانند قلب، مغز و کلیهو کاهش قند خونو خواب آرام و راحتو تقویت حافظهو پاکسازی بدن و دفع اخلاط اضافه،تنها با نشستن در زیر کرسی بدست می آید همچنین گرمای ملایم کرسی سودا و بلغم زائد را نیز از بین می‌برد و تاثیرات مثبتی روی لوزالمعده می‌گذارد که برای کاهش قند خون مفید و در درمان دیابت کمک کننده است همه ی این ها و دهها خاصیت دیگر تنها و تنها با نشستن در زیر کرسی به دست می آید)...ادامه , ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (2)

  • هشتم آذر 1402سفر کردم به سوی بهمن آباد.نه بهر شادی و نه خاطری شاد در آنجا صحبت از مرگ و عزا بودتسلی دادنِ صاحب عزا بودیکی گفت مادرم ای نور دیدهغم سنگین سالگردت رسیدهبیامد رحمت الله در کنارتشود مرهم به قلب بی قرارتدگر گفتا که اکبر محترم بودحضور و بودن او مغتنم بودهمه گفتند از اخلاق خوبشز رفتار و ز کردار نکویشیکی گفت اکبر آقا خوب رفتیندیدی رنج جان دادن به سختیاز آنجا که نکرد بر کس جفایینبردند نام او با بی وفایینگویم این سبو افتاد و بشکستکه او محبوب بود و قلب نشکستندیدیم او دلی بشکسته باشدو یا راهی به مردم بسته باشدخوشا آنکس که نیک آمد به دنیاو با نام نکو رفت سوی عقباو خوش تر آنکه گر یاری نبودهبه دوش این و آن باری نبودهچه خوش باشد پس از رفتن و مردنبه نیکی و خوشی نام تو بردنمکن بر این و آن صعب و درشتیکه گویند بعدها نامت به زشتیبکن کاری خداوند را خوش آیدو خلق از کار نیکت سر خوش آیدز دنیا رفت اکبر مَردِ خوشنامبه مانند پدر راضی و آرام به فرزندان بوَد این مرگ دشوارولی بر مادرش بسیار بسیارخدایا صبر ده بر مادر اوکه اکبر بود چون جان در برِ اودو باره تسلیت گویم به اقواممرا در غم شریک دانید و همگام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (3)

  • هشتم آذر 1402هر کس زادگاهی دارد که به آن سر زمینِ مادری می گویدهر کس جا و مکانی را که در آنجا به دنیا آمده وطن و پاره تن می نامدهر کس در سینه اش عشق و شاید هم عشق هایی را می پروراند که یکی از آن ها وطن اوستهر کس به گونه ای متفاوت عشق هایش را به پای وطنش می ریزدهرکس به نحوی با زادگاهش عشق بازی می کندعشق ورزیدن به زادگاه ویژگی همه ی موجودات است به همین دلیل بسیاری از حیوانات را نمی توان از زادگاه شان راند به ویژه موجوداتی که بال پرواز دارند در غیر زادگاه شان ماندنی نیستند این مهم را خیلی ها تجربه کرده اند.از سفرم به بهمن آباد می گفتم از پهن دشت کویر که برایم عزیز استشب 5 شنبه وارد زادگاهم شدم از چگونگی بر گزاری دو مراسمِ همزمان که اولی سالگرد بود و دیگری مراسم تشییع و خاکسپاری پرسیدمساعت 8 بامداد روز 5 شنبه بلندگو صدای گوینده را به گوش ها رساند که می گفت: ساعت 9 بامداد مراسم تشییع جنازه ی مرحوم اکبر آقا از خانه ی پدریِ خدا بیامرز آغاز می شود زودتر از موعدِ اعلام شده در محل یعنی خانه ی مرحوم دایی رضا قلی حضور یافتم پیش از من خیلی ها آمده بودند در حال تسلیت گفتن به صاحبان مصیبت بودم که تابوت حامل مرحوم اکبر علی دایی را آوردند فضای حیاط پر شد از گریه و شیون بازماندگان به ویژه که با اصرار آن ها تابوت را داخل اتاقی بردند که روز قبل، مرحوم اکبر آقا جان به جانان تسلیم کرده بود بدیهی است که در این مکان گریه ها به اوج می رسند در این میان یکی می گفت تابوت را حمل کنید دیگری می گفت بگذارید گریه کنند و تخلیه شوند!...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه ی بهمن آباد (4)

  • هشتم آذر 1402بدرقه ی مرحوم اکبر علی دایی تا نورستان و سپردن شان به خاکپس از آخرین وداعِ مرحوم با خانه و خانواده، جمعیتِ قابل ملاحظه ای که برای تشییع آمده بودند مرحوم را با احترام تا نورستان بدرقه کردند نماز میت به امامت حجت الاسلام معلمی اقامه شد پیش از خاک سپاری بر بلندای تپه ی خاک ایستادم حاضرین را دعوت به سکوت کردم خانم ها به خوبی همراهی و سکوت کردند می خواستم در باره ی خانه ی ابدی و سفر بی بازگشت سخن بگویم اما وقتی به تابوت و حالِ زار بازماندگان به ویژه مادر میت نگاه کردم زبانم از سخن گفتن باز ماند تنها توانستم از حاضرین که بر گرداگرد قبر حلقه زده بودند برای مرحوم درخواست حلالیت کنم سه بار از حاضرین پرسیدم آیا از مرحوم اکبر آقا رضایتمندی دارند همگی با صدای رسا رضایت شان را اعلام کردند تازه فهمیدم در شرایط حساس نطق و کلامم قفل می کند و قدرت تکلم و سخن گفتن را از دست می دهم!قبر کَن به سبکِ قدیمی قبر و لحد را آماده کرده بود مرحوم اکبر آقا در خانه ی ابدی خود آرام گرفت و بی درنگ تلقین دادن شروع شد اسمع افهم یا اکبر بن علی...آمده است اولین شخصی که در اسلام، عمل تلقینِ میت را انجام داد، پیامبر اکرم (ص) بود. از ابن عباس نقل شده که ایشان هنگام دفن فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع)، بالای سر ایشان قرار گرفت و فرمود: «ای فاطمه! وقتی منکر و نکیر نزد تو آمدند و درباره پروردگارت از تو سؤال کردند، در جوابشان بگو: الله خدای من و محمد (ص) پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم است و فرزندم، امام و ولی من است»پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)، ائمه اطهار (ع) شیوه و مفاد تلقین را به مردم آموزش دادند...ادامه دارد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه محرم 1402

  • سپاس بیکران گویم خدا راکه نامش بِه کند احوال ما راسفر نامه نویسم از محرمز عاشورا و ماه حزن و ماتم به لطف حق سفر کردم به روستانویسم در همین احوال و راستادر آنجا بود جمع دوستان جمعیکی پروانه بود و دیگری شمعنه با این و نه آن بیگانه بودمتو گویی با همه همزاده بودممیان آفتاب داغ و سوزانمسافر آمد از مشهد و تهرانبه هر دوران پیری یا جوانیوطن بس ارجمند است و گرامیخلاصه آنکه دل را کردم آزادسفر کردم به سوی بهمن آبادسویدای دلم سودا نمودمتو گویی مقصدم پیدا نمودمیقین دارم نظر کرده خدایمکه خدمت و عزاداری نمایمعزاداری به رسم و سبکِ سنتبوَد دارای قرب و شأن و حرمتهمه خواهان سبک سنتی اندز اشعار سخیف، دور و بری اندجوان ها هم که کردند نوحه خوانیهمه اشعارشان خوب بود و عالیبه عاشورا و یا شب های هیئتبخواندند نوحه با طعم برائتنوحه خوانِ سویز روز عاشورابه فیض کل رسانید جمع ما راکربلایی محمد سبک نو خواندکه الحق خوب و عالی و نکو خواندجناب حمزه که کارش بود شورنکرده نوحه و روضه ز خود دورخوش آن وقت کز سویز و از مزینانحسین گویان مزار آیند شتابانرسند چون در مکان وعد و میعادخوش آمد بشنوند از بهمن ابادمیان دسته دوستانم که دیدماز آن ها حرف های نو شنیدمدرود بر مردم خوب مزینانبه عنوان برادر یا که میزبانسلام از دور و نزدیک بر سویزیکه گفتم بارها نیک و عزیزیسویز و بهمن آباد و مزینانبه یک معنا سه جسم باشند یک جانخوشا بر تک تکِ خدمتگزارانکه بودند شمع در آفتاب سوزانهر آنکس کار خیری کرد آن روزبه عقبا شد سعادتمند و بهروزاگر دادی به مردم آب و شربتنمی بینی به دوران رنجِ غربتبانیِ خیرِ میدانِ عاشوراالهی دور باشد از بلایاسلام بر خادم و خدمتگزارانکه بی شک بوده اند از رستگارانعزیزانی که کردند مهربانیبه نعمت ها نمی بینند زو, ...ادامه مطلب

  • شب جمعه است می خواهم برایتان نامه بنویسم

  • و با خیرات و ذکر صلوات به نگاهِ منتظرتان پاسخ دهم!می خواعم سرتاسر نامه ام مملو از ذکر و واژه های دلنشین و شاد کننده باشدشوربختانه امروز نیز توفیق حضور در نورستان حاصل نشد اما دل به بی قرار، تاب نیاورد و به سوی خانه های ابدی رفت تا سلام گوید و تحفه ی شب و روز جمعه را تحویل یاران دیروز و جانانِ همیشگی دهد.مسافرانِ ابدی هم اکنون منتظر پیک خوش خبر هستند تا بلکه در این روز مبارک تحفه ای دریافت کنند تحفه از هر جنس که باشد به دیده ی منت می گذارند بستگی به سخاوت بازمانده دارد حتی یک ذکر...ذکر همان یاد آوری و تکرار و بیان کردن و...است و چه ذکری برتر از صلوات بر محمد و آل محمد(ص) به ویژه در شب و روز جمعه که رهگشای زنده ها به سوی سعادت و موجب شادی روح در گذشتگان می شودنکند به تکرار فکر کنیم که تکرار صلوات برای کسانی که دست شان از هرگونه عمل خیر کوتاه شده نشاط آور و برای زنده ها مایه ی خیر و برکت استزنده ها بی شک حال روز کسی را که در آنسوی خاک و در قعر زمین و در گودالی به نام قبر آرمیده نمی توانند درک کنند و شاید باورش کمی مشکل باشد که آن ها فریاد و التماس بازگشت به دنیا را دارند تا جبران مافات کنند اما افسوس که رفتگان را امید بازگشت نیست و ماندگان را امید ماندن.گرچه به یاد خدا بودن و ذکر صلوات و دعا در همه ی لحظه ها دارای اجر و ثواب فراوان است ولی شب جمعه ویژگی خاصی دارد که از دعاکننده خواسته شده در حق مؤمنین و مؤمنات بسیار دعا کنند،روایت شده هر کس براى ده نفر که از دنیا رفته اند طلب آمرزش کند بهشت بر او واجب می ‏شود.شادی روح همه ی در گذشتگان و اسیران خاک (اموات خودت و دیگران را در نظر داشته باش) رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه مُحّرم 1401 قسمت(10)

  • همراه با هیأت های سویز و مزینانکربلا،بهشت زمین و قلب های سوخته و خیمه های آتش گرفته و آسمان داغ سوزان و عطش و آتش استعاشورا یعنی الطعش و صبر و شکیبایی و خاکِ گودال قتلگاه کانون قیامت و بلوغ عاطفه هاستو شجاع مردان و شیر زنانِ عاشورا شهادت را پرواز روح در آسمان و زمین می دانستند نه فرو خفتن در خاک و دفن و فراموش شدن.روز عاشورا گرچه همه جای ایران غرق در عزا و ماتم و حسین حسین گفتن است اما برگزاری مراسم سنتیِ عاشورای بهمن آباد و روستاهای مجاور شنیدنی نیست بلکه دیدنی است به ویژه وقتی هیئت های برادران مزینانی و برادران سویزی به نزدیک ورودی امام زادگان می رسند و مورد استقبالِ بهمن آبادی ها قرار می گیرند حال و هوای خاصی دارد به همین منظور و برای هرچه بهتر برگزار شدن مراسمِ عزاداری واستقبال از برادران سویزی و مزینانی،زمان حرکتِ هیئت ها رصد و اطلاع رسانی می شود ولی شوربختانه امسال بر خلاف هر سال استقبال از برادران سویز چندان به مذاق خوش نیامد البته دلیلش همراهی با هیئت برادران مزینانی بود که ترک کردن مهمان خلاف ادب است گرچه از برادران سویزی عذر خواهی به عمل آمد و حضرات سویز هم با آگاهی پذیرفتند ولی نباید چنین اتفاقی می افتاد امیدوارم مراسم سال آینده با برنامه ریزی بهتری انجام پذیردمحرم هرسال با ورود هیئت برادرانِ مزینانی به امام زادگان،خاطراتِ دوران کودکی و نوجوانی ام جان می گیرند در آن سال ها تعزیه خوان های مزینانی سوار بر اسب های تازه نفس و رونده، با نمایش خیره کننده در زمین های اطراف امام زاده ها(که آن وقت کشت و کار نمی شد)می تاختند و هنر نمایی می کردند هنوز پس از این همه سال نام شریفِ برخی سوار کاران و تعزیه خوان هایی که ما از دیدن شان لذت می بردیم به یاد دارم، اگر در قید حیات هستن, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه مُحّرم 1401 قسمت(11)

  • عاشورا روز پیمان و پیمان گسستن است قلب هایی با حسین(ع) همراه می شوند و دل هایی نیز می بُرند و می روند این ریزش و رویش در همه ی ادوار تاریخ جریان داشته و دارد و خواهد داشتاینک ما هستیم و عاشورا و دلبستن و دل بریدن،پیمان بستن و پیمان گسستن یاحسین گفتن و با امام حسین علیه السلام بودن،عبد خدا بودن یا...امروز عاشوراست می خواهم از پا مزار و میدان عاشورا بنویسم،مکانی که خاطره نویسان برایش خاطره ها نقل خواهند کرد و قلم زنان در باره اش خواهند نوشت میدان عاشورا نا آبادی که به نام سرور آزادگان امام حسین علیه السلام آباد شد.ورود به میدان عاشورا؛پس از بدرقه ی هیأت های سویز و مزینان، در قالب دسته ی زنجیر زنی به سوی میدان عاشورا حرکت کردیم و به طور انتخابی در زیر سقف و روی سکوی هایی که با زحمت عزیزان مان آماده شده بود آرام گرفتیم این مکان شریف در واقع سر پناهی شد تا از تابش مستقیم گرمای سوزان کویر در امان باشیم امسال میدان عاشورا پذیرای عزادارانی بود که از داغی هوا مستأصل شده بودند و می خواستند هرچه زودتر خود را به سایبان میدان برسانند هر کس بر سکو می نشست و قطرات ریز آب های خوش بو و معطر را بر سر و روی خود حس می کرد آهسته و بلند لب به دعا می گشود دعای خیر برای عاقبت به خیریِ بانیان و دست اندرکاران و خیران و همه ی کسانی که با تلاش و فعالیت شبانه روزی خود مکان آسایش و آرامش مردم را در میدان عاشورا فراهم کرده اند بدیهی است در هر بخشی از روستا که خشتی روی خشت گذاشته شود نشان آبادی و زنده بودن و کسب آبرو و افتخار برای تک تک مردم روستاست.زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیر و جوان در جایگاه مستقر شدند برنامه ها طبق سنوات قبل آغاز شد اما دریغ از یک سلام و خیر مقدم به آمدگان و دریغ از یک حاضرین و گزارش, ...ادامه مطلب

  • سفرنامه مُحّرم 1401 قسمت(12)

  • بهمن آباد – حاشیه های محرم و عاشوراقربانی کردن در معابر و خیاباندر آخرین بخش از سفرنامه قلم درد دل گشود و به موضوع دردناک و بی صواب و نا ثواب قربانی پرداخت موضوع دل انگیزی که با اقدام غیر شرعی،غم انگیزش می کنیماز دیده ها پنهان نیست و هر سال شاهدیم قصاب و نذر کننده در رهگذر و جلوی چشمان زنان و کودکان کارد بران به دست می گیرد و با سر بریدن گوسفند معابر و خیابان را آلوده می کندهمه ی ما شنیده و دیده ایم؛ انسان یا باید مجتهد باشد یا مقلد،تا جایی که بنده اطلاع دارم هیچکدام از ما مجتهد نیستیم بدیهی است در خصوص قربانی کردنِ گوسفند به شکل کنونی باید به آنچه مراجع و عالمان دین می فرمایند عمل کنیمآیت‌الله مکارم شیرازی:قربانی‌هایی که در رهگذرها و خیابان‌ها صورت می‌گیرد و همه‌جا را آلوده می‌کند شرعاً اشکال دارد. در جای مناسبی قربانی کنند و محل آن را شسته و گوشت آن مصرف شود. این خون‌ها نباید در خیابان ریخته بشود چرا که باعث آلودگی می‌شود.حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا:در معابر عمومی جلوی بچه، بزرگ، گوسفند نکشید. رذیلت را وقتی کسی تذکر نداد جا می‌افتد. این رذیلت است، فضیلت نیست. دهنم بسته است بگویم که اگر بچه، گوسفند کشتن ببیند آخرش چه می‌شود… کی گفته جلوی پای عروس و حاجی گوسفند بکشید؟ این عوام بازی بس نشد؟ جلوی مردم گوسفند نکشید با عاقبت بچه‌ها بازی نکنید عزیز من. ببرید در یک جایی که کسی نبیند بکشید، گوشت‌هایش را ببرید بدهید به فقرا..روز عاشورا در مسیر هیئت ها و در جلوی چشم کودکان معصوم، کارد برّان را به دست می گیرند و از بریدن سر و ریختن خون گاو و گوسفند و حتی شتر در معابر، لذت می برند. آیا کسی می تواند و جرأت دارد این عمل را تقبیح کند و بگوید: شرط اصلی این عمل نیت خیر شماست و چنان چه , ...ادامه مطلب

  • سفرنامه مُحّرم 1401 قسمت(1)

  • سرانجام انتظار پایان یافت و محرم از راه رسید تا یک بار دیگر همراه با دیگر مشتاقان و عزاداران امام حسین علیه السلام مسافر زادگاه مان باشیم.خوشبختانه امسال در جوار آقا علی ین موسی الرضا بودیم و مسیرمان تا مقصد کوتاهتر بود از مزینان که گذشتیم نگاه مان بر در و دیوار بهمن آباد بوسه زد وارد روستا که شدیم بیرق های به اهتزاز در آمده بر سر درِ برخی از خانه ها و هیئت ها گویی به عزاداران حسینی خوش آمد می گفتند عصرگاه سفرمان پایان یافت و وارد خانه پدری شدیم ولی چون 5 شنبه یا شب جمعه بود باید بر حسب وظیفه به دیدار عزیزانی می رفتیم که در سرای آخرت جا خوش کرده اند و انتظارمان را می کشیدندورود به نورستان و زیات اهل قبور؛در بدو ورود دقایقی غرق تماشای قبرها می شوم با خودم می گویم عجب خانه های به اصطلاح امروز استانداردی دارند در خاک خفتگان!اینجا همه چیزش درس آموز و عبرت آموز است هیچ خانه ای بر خانه دیگری سایه نمی افکندخورشید بر همه ی خانه ها یکسان می تابد باران بر همه ی قبر ها می بارد و باد بر همه ی خانه ها می وزدهیچ خانه ای مانع تابش نور ماه و خورشید بر خانه ی دیگری نمی شود اینجا بلندمرتبه سازی معنا ندارد اگر هم قبری از قبر دیگری نو نوارتر و سنگش گران قیمت تر است خودشان هیچ نقشی در تزئین خانه ابدیشان نداشته اند این ما هستیم که به هر دلیل زینت بخش قبور شان شده ایم و الا خودشان بی تمنای ظاهر اند تنها تمنای اهل قبور خیرات استماندگان یا بازماندگان در کنار قبر اموات شان نشسته اند و خاطرات روزهای با هم بودن شان را مرور می کنند رهگذران نیز به حرمت بازمانده یا در خاک خفته دستی بر خاک همسایه و فامیل و ... می گذارند و فاتحه می خوانند اما کمی آن طرف تر، قبوری هستند که هیچ کس درِّ خانه ی آن ها را نمی زند , ...ادامه مطلب

  • سفر نامه بهمن آباد تیر ماه 1401(قسمت نهم)

  • هیچ کجا همچو وطن نباشددوست تر از پاره ی تن نباشدروز پایانی حضورم در بهمن آباد دگر بار دلم هوای رفتن به نورستان می کند تا آخرین دیدار را با عزیزان سفر کرده ابدی داشته باشم تصورم این بود که پیدا کردن و حضور بر مزار دوستانِ مد نظرم زمانبر است ولی گویی بسیاری از آن ها مانند دوران حیات شان مرا به جانب خود می خوانند اینجا من هستم و گورستانی به وسعت آدم های یک شهر بزرگ و یک دنیا خاطرات روزهای با هم بودن و بی هم شدن،من هستم و قبور همولایتی هایی که مقیم بوده اند و آرامگاه عزیزانی که سال ها در تهران بوده اند و پس از سفر به جهان ابدی مطابق وصیت شان در خاک وطن و زادگاه اجدادی شان آرام گرفته اند همچنانکه نگاهم را می فرستم به سوی خفتگانِ در خاک،بسیاری از رفتگان  را چه آن ها که در این سر زمین مدفون شده اند و یا کسانی که در غربت تهران به خاک آرمیده اند با تمام خاطراتی که از آن ها دارم از قاب نگاهم عبور می دهم و برایشان تحفه ی فاتحه و صلوات می فرستم روح همگی شادحضور در میدان عاشورا؛وارد میدان عاشورا شدم در سکوت و خلوت و تنهایی به سال های دورتری فکر می کنم که بر اساس شنیده ها مراسم تعزیه خوانی در همین مکان بر گزار می شده و اکنون پس از این همه سال باز گشته به اصل خود هر چیز.از آنجا که شایسته نیست زحمت های عاشقان و عاشورائیان را دست کم بگیریم  چرخی در میدان می زنم نا خود آگاه چنانکه گویی خادمین و بانیان و خیرینِ میدان عاشورا حضور دارند به آن ها خدا قوت می گویم و در حق همگی دعا می کنم به ویژه کربلایی حسین آقا هیئتی که خودش و بودنش را وقف آماده سازی این جایگاه مهم کرده است و به قولِ یک دوست، قبل از آمدن ماه محرم و بعد از محرم ایشان همچنان در محرم هستند...لَختی بر روی سکو می نشینم تا, ...ادامه مطلب

  • سفر نامه بهمن آباد تیر ماه 1401(قسمت دهم)

  • هیچ کجا همچو وطن نباشددوست تر از پاره ی تن نباشدامام زادگان بهمن آبادادر ساعات پایانی سفر به محل امام زاده ها رفتم در یک لحظه به دورانی فکر کردم که فضای حرم امام زاده ها متناسب حضورِ مردم روستای خودمان و زائران روستاهای مجاور بود ولی با افزایش جمعیت و سهل شدنِ سفر، توسعه فضای حرم امام زاده بیش از پیش احساس می شد که جا دارد خدا قوت بگوییم به بانیان و خیرین و دست اندر کاران و همت کنندگان و کمک کنندگانی که برای توسعه این مکان شریف گام های مؤثر بر داشته اندنوشتن در باره ی امام زاده ها نیازمند فرصت و زمانِ مستقل است که ان شاءالله پیش خواهد آمد و به آن خواهیم پرداختاز مزار که به خانه بر گشتم برای تجدید خاطرات دوران کودکی به روی پشت بام گِلی(روی گُمبِزی) رفتم اما شوربختانه بر خلاف آن روزها هرچه چشم چرخاندم هیچ کدام از همسایه های پدری را ندیدم و هیچ صدایی از هیچ خانه ای بر نمی خاستمرحوم ابراهیم و مرحوم حاج محمد علیمرحوم کربلایی حسن کبله غلامرضا و مرحوم کربلایی اکبر و مرحوم محمدمرحوم علی اکبر فداییمرحوم عمو حاج محمدمرحوم حاج حسن فتحیمرحوم عیسی کربلایی علی و دیگر همسایه های آنسوی کوچه را ندیدم از پله ها که پایین آمدم به عکس مرحوم والدین خودم چشم دوختم با هر دو عزیز سفر کرده سخن ها گفتم و خاطرات روزهای طلاییِ با هم بودن را مرور کردم و به سفرم پایان دادم وارد مشهد که شدم در مسیر، بارگاه حضرت امام رضا(ع) چشم نواز شد به محض ورود به خانه چون زائری بودم که برای پر کردنِ کوله بار خالی اش رضا رضا می گوید با همین نگاه، دست به قلم شدم و یک شعر ناقابل بنام امام رضا(ع) سرودم.سفرنامه پایان یافت ان شاءالله تا سفری دیگر و سفر نامه ای دیگرپایان بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نامه ای به دایی رضا قلی

  • می خواهم درد فراغ و جدایی و روزهای بی تو بودن را به تصویر قلمم بکشم آنهم از نگاه نافذ و لبخند مهربانت از کلام شیوا و همه ی مهربانی هایت،  می خواهم از قلم بخواهم از دور بودن در همه ی این سال ها برایم بنویسد گویی زمان هم برایم خساست به خرج می دهد و دیر دیر زمستان را تجربه می کنم تجربه ی نشستن در زیر کرسی داغ و شنیدنِ قصه ها و حکایت ها و  شیرینی گفتارت را هنوز که هنوز است به یاد دارم از این رو در تمو,نامه,دایی ...ادامه مطلب

  • پندنامه ای به جوانان درباره ی ویژگی های دوستِ خوب

  • دوسـتِ خـوب،ویژگی هایی دارد که من آرزو داشتم این ویژگی ها را در تو می دیدم،زیرا  اگر دوست خوب من بودی،رازدار بودی و حرف هایی که به صورت محرمانه با تو در میان گذاشته بودم نزد خود نگاه می داشتی.  اگر دوست خوب من بودی،در موفقیت ها به من حسادت نمی کردی. اگر دوست خوب من بودی هنگامی که دچار بیماری و کسالت,پندنامه,جوانان,درباره,ویژگی,دوستِ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها